برخی از دانشمندان مذاهب اسلامی درباره جامعیت قرآن تصوری گزاف دارند.
برای نمونه آلوسى فتح شهر حلب به دست سلطان صلاح الدّين و فتح مصر به دست سلطان سليم را نيز از قرآن قابل استفاده مىخواند و مىگويد: انصاف اين است که بايد مقاماتى را که بزرگان صوفيه دارند، پذيرفت و ذهن مريض خود را در آنچه به سبب موانع و اميال نفسانى از ادراک آن محروم است، متهم ساخت؛ آلوسى افرادی را نام میبرد که مانند رسول خدا ص به علوم قرآن دست یافته اند او میگوید: «قرآن دانشهاى گذشتگان و آيندگان را در خود گرد آورده است؛ ولى کسى به آن، عالم نخواهد شد، جز گويندۀ قرآن و رسول خدا صلىاللهعليهوآله ـ که به آنچه خداوند علم به آن را به خود اختصاص نداده است احاطه دارد ـ اما پس از آن حضرت، بزرگان صحابه نظير چهار خليفه و ابنعباس و ابنمسعود از رسول خدا صلىاللهعليهوآله اين ميراث را کسب کردند. گویند ابن عباس مدعى بود: اگر افسار شتر خويش را گم کنم، در کتاب خداى تعالى آن را باز خواهم يافت.
داستانی در این زمینه نیز نقل شده است که شافعى زمانى در مکه گفت: دربارۀ هر چيزى که تمايل داريد از من بپرسيد تا من از کتاب خداى تعالى پاسخ شما را بدهم. کسى پرسيد: نظر شما دربارۀ شخص مُحرم که زنبورى را بکشد چيست؟ پاسخ داد: «بسم اللّه الرحمن الرحيم» خداوند فرموده است: «وما ءاتاکمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وما نَهاکم عَنهُ فَانتَهوا» و از پيامبر صلىاللهعليهوآله روايت شده که به دو کسى که بعد از من خواهند بود، ابوبکر و عمر، اقتدا کنيد و از عمربنالخطاب نقل شده که فرمان داد شخص مُحرم، زنبور را بکشد». شافعی با این بیان مراد کسانی را که به جامعیت مطلق قرآن قائلند، روشن ساخته است.